//= $monet ?>
این پسر نمی تواند از پس امور مالی خود برآید و نمی تواند به درستی از دخترش محافظت کند. او را نزد یک سیاهپوست فرستاد تا بدهیهایش را بپردازد، و حتی نمیدانست که دو نفر از آنها خواهند بود. و خودش بیهوده در آستان خانه رها شد. البته از دختر پذیرایی مناسبی شد و در دو بشکه زدند، اما بدهی باید بازپرداخت شود و او چاره ای جز رضایت هر دو نداشت. او این کار را کاملاً انجام داد.
زن فقط آتش است، فقط نمی توانم باور کنم که او فقط اجازه می دهد مردی از دستانش بعد از عمل جراحی بیفتد! من فکر می کنم او خیلی بیشتر عرق می کند تا خیالات او را ارضا کند! چنین خانم خوش اخلاق و بازیگوشی را به هیجان بیاورم و راضی نکنی؟ او هرگز اجازه نمی دهد این اتفاق بیفتد!