//= $monet ?>
مینکس پیر حتی به این واقعیت که پسر کوچکش است نگاه نکرد و باعث شد او را در هر موقعیت شناخته شده ای به لعنت بفرستد. از فریادهای پرشور او میتوان فهمید که او از اندام جوان پسر جوان و دوست دمدمی مزاج او خوشش میآمد. به نظر می رسد که اگر می توانست، نه تنها خروس را با خوشحالی بلعیده بود، بلکه کل پسر را نیز می بلعید. مادر با لذت های جنسی بیگانه نبود و چیزهای زیادی به اغواگر جوان آموخت.
خوابیدن با یک غریبه چیز مهمی نیست. برهنه شدن و داشتن رابطه جنسی در اتوبوسی که عجله دارد درجه یک است! شاید برای سبزههای تنومند خوب باشد، اما من شخصاً هرگز چنین چیزی ندیدهام. تاثیرگذار و هیجان انگیز!